من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...



نسیم، لای برگهای درخت آلبالو می پیچد

قاصدک زیر گوش لاله عباسی ها پچ پچ می کند

بوی عطر پیراهنت باغچه را دیوانه کرده

...

..

.

من برای استقبالت دم در ایستاده ام

نمی خواهی که بازگردی؟