من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

خیال من



ماههاست که آن مترسک غرور را از سرزمین مردانگی ات رانده ای

اما گنجشکک خیال  من

حتی از پرواز برفراز سرزمینت هم وحشت می کند ...