آری دیدم...که چه بی رحمانه فضایت را سرشار می کنند و تو را...با مظلومیت برگهای پاییزی به تاراج می برند..می بینم که چگونه با خون ناب جگرت و چشمانی که به جای اشک خون می بارند...و گونه هایشان را لاله گون و چهره شان را شاداب و لحظه هایشان را ناب و دل تو را بیتاب و روحت را در پیچ و تاب وآرزوهایت را نقش بر آب میسازند...می بینم.. عادله عزیز من هم سخت می شم این روزها!! شاد زی گل من...
سلام . وچه بیرحمانه ندیدند که دیدیم نشنیدند که ما شنیدیم نگفتند ما فریاد زدیم و یک نه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــه به همین بزرگی حتی بیشتر از این روی احساسمان زدند و له شدیم . خیلی زیبا بود موفق باشی تا بعد.
خیلی وقته پیشم نیومدی . من همش منتظرت بودم که بیای و لبخند را به من و گرمی را به وبم هدیه کنی .... ///// شعرت خیلی خیلی زیبا بود . اینجا هم خیلی خوشکله . موفق وپیروز باشی /// کاش با هم مهربانتر بودیـم ... با من مهربانی ؟ من منتظر مهربانی شمام
دیده ام ... بارها و بارها
دل ادم می گیره...
هه...
همه چیز در حال تکرار است..
آری دیدم...که چه بی رحمانه فضایت را سرشار می کنند و تو را...با مظلومیت برگهای پاییزی به تاراج می برند..می بینم که چگونه با خون ناب جگرت و چشمانی که به جای اشک خون می بارند...و گونه هایشان را لاله گون و چهره شان را شاداب و لحظه هایشان را ناب و دل تو را بیتاب و روحت را در پیچ و تاب وآرزوهایت را نقش بر آب میسازند...می بینم.. عادله عزیز من هم سخت می شم این روزها!! شاد زی گل من...
سلام دوست عزیز به روزم با یک شعر پریشی میزبانیت را چشم انتظارم مقدمت سبز یا علی
سلام.آری با تمام وجود دیده ام.زندگیش کرده ام احساسی که برای برخی خیال است و بازی.به امید دیدار
نگاه کن!
چگونه سادگی یک عشق
در فریادهای سکوت
معنا می گیرد...
این هوسشان است که وادار به گفتن از عشق میکنه...
نام عشق را که می بری
آفتاب احترام می کند ،نبض آب تند می زند
نام عشق را که می بری
سنگ ، بی قرار می شود ، کوه سر به خاک می نهد
آسمان سجود می کند ،شب سپید می شود
سرو خود پرست ،سر به زیر می شود... !!!
نام عشق را که می بری
گریه ناگزیر می شود ،عاقبت دل به عاشقی صادقانه اعتراف می کند ((به نظر من نباید اعتراف بکنه......))
باد مست بوی عشق گرد سینه ات طواف می کند
نام عشق را که می بری
مرگ دشنه را غلاف می کند...............
وداع با مرد قبیله حتما بیا.
سلام . وچه بیرحمانه ندیدند که دیدیم نشنیدند که ما شنیدیم نگفتند ما فریاد زدیم و یک نه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــه به همین بزرگی حتی بیشتر از این روی احساسمان زدند و له شدیم . خیلی زیبا بود موفق باشی تا بعد.
خیلی ها عشق رو با هوس قاطی می کنن ...!
سلام!تلخ بود و تکان دهنده!من به روزم
من بیشتر قطعه های شما رو میخونم چند تا سوال داشتم لطفا به من ایمیل بفرستید . متشتکرم
خیلی وقته پیشم نیومدی . من همش منتظرت بودم که بیای و لبخند را به من و گرمی را به وبم هدیه کنی .... /////
شعرت خیلی خیلی زیبا بود . اینجا هم خیلی خوشکله . موفق وپیروز باشی /// کاش با هم مهربانتر بودیـم ... با من مهربانی ؟ من منتظر مهربانی شمام
و بردند!
جالب بود وبلاگ قشنگی داری به من هم سر بزن
سلام ... نمی دانم چه می خواهم بگویم ...
زبانم در دهان باز بسته است ...
در تنگ قفس باز است و افسوس ...
که بال مرغ آوازم شکسته است ...
دیدن که نه اما چشیدم...
شنبه ساعت ۵ تا ۷ همایش یادت نره!
... و چقدر بیرحمانه عشق رتا به دار می کشند... بارانی باشی.
عالی بود
و باز هم دوباره بغض آشنا به روی قلب کوچکم خزیده است....